نویسنده مقاله بر این باور است که با واکاوی مبانی فکری و پیشفرضهای فلسفی یک اندیشمند یا یک نظام فکری ـ اقتصادی میتوان هدف اصلی در عدالت اجتماعی ـ اقتصادی را معیّن کرد، لذا نقطه شروع را در تحلیل فلسفی مفهوم عدل و مراحل میانی را به بازتاب این تحلیل بر گسترههای فکری یک مکتب درباره خدا و انسان قرار داده است. قضاوتی که درباره هدف اصلی در عدالت اقتصادی میشود، متأثر از این نظام اندیشهای باشد. نویسنده در پی اثبات این فرضیه است که عدل به معنای توازن بوده و معانی دیگر این واژه با تحلیل هستیشناختی، به معنای اصلی بازمیگردند و فرهنگ علوی در سه گستره «خداشناسی»، «انسانشناسی» و «اجتماع» با ارائه برداشتهایی از «عدل الاهی»، «اعتدال انسانی» و «عدالت اجتماعی ـ اقتصادی» در پی نقشبندی ذهن انسان در این باره است.